عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس نهم در پاسخ به این پرسش که آیا توافق با اعراب، بدون حل چالش های داخلی و احیای برجام، آورده ای برای ما دارد یا خیر؟گفت : به نظر بنده نگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تاکنون در رابطه با کشورهای عربی به صورت ایدئولوژیک اما در ارتباط با کشورهای افغانستان و ترکیه به صورت پلیتیک، عملگرا و بر مبنای منافع ملی بوده است.
یه گزارش خبرگزاری «ترسیم» ؛ احمد بخشایش اردستانی عضو سابق کمیسیون امنیت ملی و کارشناس ارشد مسائل بین الملل در گفتگوی اختصاصی با بهارستان آنلاین درباره چرایی برخورد ایدئولوژیک با کشورهای عربی ؛ گفت : با توجه به سیاست جدید امریکا در جهان در دوره نیکسون، ایران در منطقه خلیجفارس، به دلیل دارا بودن عواملی چون ثروت و جمعیت فراوان، موقعیت استراتژیکی، ثبات نسبی و توان نظامی که آن را از دیگر کشورهای کوچک منطقه متمایز میساخت، عملاً وظیفه ژاندارمی منطقه را پذیرفت. در این میان، عواملی چون صعود ناگهانی قیمت نفت و توسعه گسترده دستگاه نظامی ایران نیز شرایط را مهیا ساخت. وظایف ژاندارمی ایران به مرور در جهت پوشش امنیت برای منافع غرب در منطقه خلیجفارس با تکیه بر نقل و انتقالات عادی نفت، مبارزه با اهداف توسعهطلبانه شوروی و حکومتهای افراطی ضدغرب و پشتیبانی از رهبران محافظهکار عرب نمایان گشت.
وی در ادامه گفت: بعد از انقلاب، حاکمیت در جمهوری اسلامی این انتظار را داشت که کشورهای عربی به ایران، حداقل به چشم ایران قوی و در حد زمان شاه نگاه کنند و در ذهن مقامات ما فرقی بین ایران زمان شاه و ایران تازه به انقلاب رسیده وجود نداشت؛ ولی متاسفانه سیاست کشورهای عربی این بود که از چشم آمریکا به ایران نگاه می کردند و بعد از انقلاب، امریکا در مقابل ایران قرار گرفت. لذا کشورهای عربی که از دریچه امریکا و با اتکا به ایالات متحده به ایران نگاه می کردند و بدین جهت چالشهایی را برای ایران به وجود آوردند. لذا کشور ما نیر دست به برخورد با سیاست ایدئولوژیک با آنها زد؛ یعنی دست به تشکیل جبهه مقاومت زد و به کشورهای عربی فهماند که ایران همچنان می تواند ژاندارم و یا به عبارت بهتر یکی از پایگاههای ثبات بخش منطقه باشد. بنابراین آنها کشور ما را ۸ سال درگیر جنگی نابرابر با عراق نمودند و با کشورهای همچون امارات متحده و عریستان سعودی نیز ما دچار چالشهایی از این نوع کردند. گرچه بیشترین استفاده را دو کشور امارات و ترکیه از جمهوری اسلامی بردند که به واسطه تحریم، پول های زیادی را به صورت قانونی به دست آوردند اما بعد از سالیان متمادی و گذشت ۴۲ سال، این کشور سعودی بود که از سیاست های قبلی خود عقب نشینی کرد و ایران اسلامی از سیاست مقاومت خود دست بر نداشت.
این کارشناس ارشد مسائل بین الملل با اشاره به جنگ عربستان سعودی با یمن خاطرنشان کرد: محمد بن سلمان شاهزاده سعودی بعد از ۷ سال جنگ با یمن به این نتیجه رسید که تجاوز به یمن؛ بازی دو سر باخت و حکایت افتادن ازچاله به چاه را برای سعودی ها به همراه داشته است لذا در اولین اقدام به فکر سروسامان دادن به دلارهای سعودی ها در امریکا افتاد که با وجود این احتمال که به دلیل بدهی ۲۸ تریلیون دلاری امریکا در جهان سرمایه سعودی در امریکا از بین برود، لذا عربستان نگاه خود را علاوه بر آمریکا به شرق نیز معطوف نمود تا بتواند از لحاظ اقتصادی به یک ژاپن اسلامی مثلاً ژاپن دوم منطقه تبدیل شود. بنابراین تقاضای عضویت در گروه بریکس و شانگهای نمود.
عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس نهم با تاکید بر اینکه یکی از شرایط کشورهای عضویت در شانگهای این است که باید برای عضویت در این سازمان کشوری غیر متخاصم باشند؛ گفت: به دلیل اینکه جمهوری اسلامی ایران قبلا در سازمان همکاری شانگهای عضو شده بود. بنابراین عربستان نمی توانست خصومت با ایران را ادامه دهد و از طرفی هم کشور عراق و عمان تقریباً چند نشست امنیتی بین ایران و عربستان برگزار کرده بودند و این نشست ها در حال به نتیجه رسیدن بود. شبی که سردار سلیمانی از لبنان حرکت کرده بود به سمت عراق و قصد داشت که جواب عادل عبدالمهدی را مبنی بر پیشنهاداتی که سعودی ها برای صلح با ایران داده بودند را بدهد اما وقتی اسرائیل و امریکا از این مسئله آگاه شدند، ایشان را به شهادت رساندند تا رابطه بین ایران و عربستانهمچنان در کما باقی بماند.
وی با تاکید بر تأثیر نفت و امنیت انرژی بر سیاستهای چین در خاورمیانه؛ تصریح کرد: شما ملاحظه می کنید در اتفاقی با اهمیت رئیسجمهور چین در مهمترین سفر خارجی خود در دوره پساکرونا، راهی عربستان می شود تا اهمیت این کشور و بهطورکلی جهان عرب در دیپلماسی اقتصادی چین را به نمایش بگذارد. در این سفر، «توافقنامه مشارکت استراتژیک جامع» میان طرفین امضا شد. مهمتر آنکه چین و عربستان سعودی ۳۴ توافقنامه سرمایهگذاری را به امضا می رساندند و از طرف دیگر نیاز به بازار انرژی ایران برای چینی ها از اهمیت بسیاری برخوردار بود بنابراین چینی ها از هر دو کشور تقاضا می کند تا در نشستی کدورت ها را کنار بگذارند که اتفاقاً کار بسیار عاقلانه و خوبی بود؛ چراکه نه عربستان می توانست ایران را از صحنه و معادلات منطقه ای حذف نماید و نه ایران می تواند عربستان سعودی را در این امر نادیده بگیرد! چون ایران و عربستان سعودی دو کشور با ایدئولوژی کاملا متفاوتی با هم هستند.
این کارشناس ارشد مسائل بین الملل با تاکید بر اینکه ایران و عربستان فعلاً در مرحله اول _مرحله تنشزدایی_ هستند و البته بنده یقین دارم که عربستان به واسطه چراغ سبز آمریکا، با ایران مذاکره کرده است؛ اظهار کرد: مرحله ای که در حال انجام است این است که کشورهای حاشیه خلیج فارس، بنحوی ایران را با این وضع موجود پذیرا هستند. به گونه ای که اینک ایران برای خود کشوری ابرقدرت و با کشورهای چین و روسیه وارد ائتلاف شده است. البته اگر ایران بخواهد در ائتلاف در شرق کارآمد و موثر باشد و بتواند در تعاملات با روسیه و چین حرف خود را به کرسی بنشاند، باید با غرب هم رابطه داشته باشد. نه اینکه کاملاً با غرب بِبُرد و به شرق بچسبد. به عبارت بهتر جهان را نمی توان با سه قطب اداره کرد. جهان همان دوقطبی اداره میشود و مقامات جمهوری اسلامی هم به این مسئله بعد از ۴۲ سال رسیده اند که باید در یکی از قطب ها حضور داشته باشند.
وی در پاسخ به این پرسش خبرنگار بهارستان آنلاین مبنی بر اینکه آیا حضور پادشاه عمان در تهران برای احیای برجام بوده است یا خیر؟ گفت : بله صد در صد همینطور است. البته هدف اول این سفر مصر است. ما می خواستیم با مصر ارتباط برقرار کنیم؛ یکی از موانعی که ما با کشورهای عربی داشتیم کشور سعودی بود. عربستان سعودی اجازه نمی داد تا ما با هیچ کشور عربی ارتباط برقرار کنیم و کشورهای عربی هم کشور سعودی را به عنوان برادر بزرگتر پذیرفته اند. ما دوست داشتیم با مصر ارتباط برقرار کنیم؛ اما در مصر از زمان گذشته تا به حال چند مانع وجود داشت. یکی مسئله اسرائیل بود، مسئله بعدی خود شاه ایران بود و مسئله دیگر عدم اجازه کشور سعودی بود و تقریباً این مباحث تا حدی حل شده است و ایران و مصر می توانند در رابطه ای قرار گیرند که بتوانند موثر باشند.حتی آقای محمد مُرسی که در گذشته به ایران آمد و در کنفرانس کشورهای اسلامی در تهران شرکت کرد عامدانه خدمت مقام معظم رهبری نرفت، چون هم از آمریکا پول می گرفت و هم از کشور سعودی ها .اما آنچه که اثر دارد این است که ایران در سیاست خارجی، بزرگترین هدف و بزرگترین دشمنی اش با اسرائیل بوده است. بنابراین هدف اصلی و هدف اول ایران اسرائیل است. چون اسرائیل با آمریکا رابطه استراتژیک دارد، بنابراین امریکا هم در کنار اسرائیل قرار می گیرد.بنابراین به اعتقاد بنده فکر می کنم اگر پادشاه عمان بتواند رابطه ایران با امریکا را آرام کند، مثلاً حداقل برجام احیا گردد، سپس امریکا می تواند رابطه ایران و اسرائیل را به صورت صلح آمیز درآورد؛ بدون اینکه به رهیافت و استراتژیک برسند. یعنی هرکدام کار خودشان را انجام دهند.
وی در پاسخ به پرسش دیگر مبنی بر اینکه از نظر تندروهای داخلی (حلقه های تصمیم گیری که در کشور هستند) ایالات متحده امریکا و اروپا ظاهراً در حال افول هستند و شرق من جمله خاورمیانه در حال صعود هستند.آیا واقعاً این مسئله یک فرصت اقتصادی و دیپلماتیک برای ایران است؟ و آیا اصلاً نظریه شان درست است یا خیر؟گفت: مسئله این نیست که این نظریه درست است یا خیر؟ بسیار خوب است همین که فهمیده شود جهان به دو قطب تقسیم شده (قطب غرب و قطب شرق) با سلسله مراتب منعطف و غیر منعطف. گاهی امریکا اول است، روسیه دوم، چین سوم و انگلیس چهارم؛ گاهی هم امریکا اول است، چین دوم و روسیه سوم. همینکه ایران متوجه شد و تکلیف خود را روشن کرد که در یکی از قطب ها قرار بگیرد، خوب بود و حرکت خود را به سمت شرق انجام داد. امضای قرداد ۲۵ ساله با روسیه و امضای قرارداد ۲۰ ساله با چین اینها بسیار موثر هستند و حداقل باعث می شوند غربیها که ایران را تحت فشار و به سمت منزوی شدن حرکت می دادند، متوجه شوند که تشدید فشار ها بر ایران باعث می شود تا ایران کاملاً در دامن شرق قرار میگیرد البته این حضور در دامن شرق و رابطه با آن میتواند به همکاری با غرب منجر شود. چون غربی ها متوجه هستند که ایران قوی و یک قدرت نوظهور است.
اردستانی با تاکید بر اینکه پاشنه آشیل و نقطه ضعف کشور ما اقتصاد است؛ خاطرنشان کرد: احساس من این است که در زمان آقای بایدن، ایران با امریکا در برجام به تفاهم خواهد رسید. البته نه بصورت یک کاسه، بلکه به صورت پله به پله. یعنی مثلاً ایران غنی سازی ۶۰ درصدی خود را قطع می کند و ۱۰ تا ۱۸ میلیارد دلار از بدهی های ما از کشورهای کره جنوبی و عراق آزاد می شود. کم کم این حرکت وقتی به جلو هدایت شود، ما می توانیم به روابطه با امریکا برسیم.
عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس نهم در خاتمه درباره نظر خود در رابطه با کناره گیری آقای شمخانی در شورای عالی امنیت ملی و اینکه آیا واقعا تحولی در سیاست خارجی در حال وقوع است یا خیر؟ گفت: بنده احساس نمی کنم اینطور باشد. آقای شمخانی حاشیههای زیادی داشت. ایشان متعلق به دوره دکتر روحانی و دولت تدبیر و امید بود و سیاستهای آقای شمخانی بیشتر به درد دولت تدبیر و امید می خورَد و متناسب با سیاست های آقای رئیسی می بایست فرد جدیدی روی کار میآمد که چرخش نخبگی باشد. ولی به هر حال چرخش نخبگی یکی از مباحثی است که جوانان و مقامات جدید را شاداب می کند. کشور هم به خون جدید نیاز دارد! قرار نیست که بعضی ها بصورت همیشگی در حاکمیت حضور داشته باشند. این بحث را نیز در همین راستا میتوان توجیه کرد.
انتهای پیام/